skip to Main Content

بى تو در اين شهر، يار و هم نفسم نيست
جز تو به دل، آرزوى هيچ كسم نيست

يكه شناسم به عشق، نى هوس انديش
با تو دلآرام، طبع بلهوسم نيست

گر رسدم دست، جِيبِ شوق زنم چاك
حيف كه بر دامن تو، دسترسم نيست

بس نكنم از وفا و ناز كشم ناز
آنچه كشيدم به راه دوست، بسم نيست

ميل گل و لاله در دلم نتوان كُشت
گرچه رهايى ز میله ی قفسم نيست

طعن رقيبانم از براى تو گر هست
در ره گل، اعتنا به خار و خسم نيست

گر چه بود گرم و سوزناك دمِ نى
 لیک  اديبا  به گرمى نفسم نيست

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.