skip to Main Content
خونين جگر

من همان عاشق خونين جگر مسكينم
كه بود شاهد من، چشم تر خونينم
بهر آن كبك خرامنده فتادم به نشيب
من كه در اوجِ مناعت به مَثَل شاهينم
اى شكفته گل نوروز، مرا باش قرين
كه من آن نغمه سرا طاير فروردينم
گرچه با من، تو نه آن هم قدم پيشينى
من همان عاشق ثابت قدم ديرينم
به حقيقت ز تو جز لطف نبينم، آرى
به خطا ره نبرد چشم حقيقت بينم
شاهد چشم تر و كاهش جانم باشد
هر شب آن شمع كه سوزد به سر بالينم
عشق و شعر است مرا جنت پُرحور و قصور
دلخوشى هاست در اين قصر بهشت آيينم
 اين شكربار غزل، زيور ديوان « اديب »
شد از آن بوسه كه دادى ز لب شيرينم

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.